شعر نماز
باغ جانماز
از باغ جا نمازم
آهسته پر کشیدم
رفتم به سوی باغی
یک باغ سبز و خرم
دیدم که گل در آن باغ
روییده دسته دسته
دیدم کنار گل ها
یک شاپرک نشسته
آن شاپرک مرا دید
پر زد به سویم آمد
او با خودش گل آورد
گل را به چادرم زد
گفتم: به شاپرک جان
این گل چه خوب و ناز است
او شادمان شد و گفت:
این گل، گل نماز است
وقت نماز
صبح است ،صبح است الله اکبر
برخیز از جا یک بار دیگر
پیش از تو برخواست از خواب بلبل
بیدار گشته هم غنچه هم گل
با جیک جیکش گنجشک زیبا
پیش از تو گفته شکر خدارا
شب را سپیده بر خاک افکند
وقت نماز است برخیز فرزند
نماز گلها
وقت اذان است
گلها مي خندند
پشت سر سرو
قامت مي بندند
سنبل مي گويد
الله اكــــــــــــبر
لاله مي خواند
سوره را از بر
نرگس در ركوع
گل ميدهد باز
كوكب در سجده
غرق در نياز
دستان سوسن
رو به قنوت است
وقت تشهد
بر سمت توت است
هنگام سلام
گلها يكـــــرنگند
وقت اذان است
گلها مي خندند